فهرست مطالب
پرکاربردترین واژگان زبان انگلیسی – ضمایر و حروف اضافه
در قسمت اول با رایج ترین افعال انگلیسی آشنا شدیم. اگر قسمت اول را هنوز نخوانده اید می توانید اینجا مطالعه کنید. در مقاله پیش رو قصد داریم شما را با ضمایر و حروف اضافه زبان انگلیسی آشنا کنیم. تسلط به این کلمات میتواند نقش بسزایی در پیشرفت و موفقیت شما در امر یادگیری زبان انگلیسی داشته باشد. پس همراه ما باشید.
ضمایر در زبان انگلیسی
ضمایری که در لیست صدتایی آکسفورد حضور دارند از این قرار است: (لیست صدتایی آکسفورد چیست؟ اینجا بیشتر بخوانید.)
I it his our he you they we her she my
their what who which me him your them other its any us
معنی I , you
معنی I
I ضمیر فاعلی است و به معنی “من” می باشد. I اول شخص مفرد است.
مثال:
.I go to school every day
من هر روز به مدرسه میروم.
معنی you
you ضمیر فاعلی است و به معنی “تو، شما” می باشد. you دوم شخص جمع یا مفرد است.
مثال:
.You can speak English
تو/شما میتوانی/ میتوانید انگلیسی صحبت کنی/کنید.
سوال: از کجا بفهمیم you معنی “تو” میدهد یا “شما”؟
پاسخ: با توجه به جملات قبل و بعد و اینکه مخاطب یک نفر است یا بیشتر.
معنی he/she
he و she هر دو ضمیر فاعلی هستند. معادل آنها در فارسی “او” هست. he برای مفرد مذکر و she برای مفرد مونث استفاده میشود. he/she سوم شخص مفرد است.
مثال:
.Maryam is 16 years old. She is an intelligent student
مریم 16 سالش است. او دانش آموز زرنگی است.
.Ali is a teacher. He has been teaching for five years
علی معلم است. او پنج سال است که تدریس میکند.
معنی we , they
معنی we
we هم ضمیر فاعلی و به معنی “ما” است. we اول شخص جمع می باشد.
مثال:
.We are happy
ما شاد هستیم.
معنی they
they ضمیر فاعلی است. معنای آن “آنها” می باشد. they سوم شخص جمع است.
مثال:
.They will go to Shiraz next week
آنها هفته آینده به شیراز خواهند رفت.
معنی it
it یکی دیگر از ضمایر فاعلی است، سوم شخص مفرد بوده، اما فقط برای اشیا و حیوانات به کار میرود. ( نکته: اگر جنسیت حیوان معلوم باشد مخیر هستید از he یا she هم استفاده کنید.)
مثال:
.That car is very fast. it is expensive
آن خودرو بسیار سریع است. گران است.
.The dog had been shot. It was found near the river
سگ هدف گلوله قرار گرفته بود. در نزدیکی رودخانه پیدا شد.
معنی my , your
معنی my
my صفت ملکی است. برای نسبت دادن مالکیت چیزی به اول شخص مفرد (من) استفاده میشود.
مثال:
.This is my book
این کتاب من است.
معنی your
your هم صفت ملکی است. برای نسبت دادن مالکیت چیزی به دوم شخص مفرد یا جمع ( تو یا شما) استفاده میشود.
مثال:
.This is your book
این کتاب توست. ( این کتاب شماست)
نکته: از جملات قبل و بعد و تعداد مخاطبین متوجه خواهیم شد your مفرد می باشد یا جمع.
معنی his/her
his/her صفات ملکی هستند که برای نسبت دادن مالکیت به سوم شخص مفرد استفاده میشوند. his برای مذکر و her برای مونث.
مثال:
.This is Ali. That is his book
این علی است. آن کتاب اوست.
.This is Maryam. That is her book
این مریم است. آن کتاب اوست.
معنی its
its صفت ملکی برای حیوانات و اشیا است. هر چند اگر جنسیت حیوان معلوم باشد میتوانید از his یا her نیز استفاده کنید.
مثال:
.The cat is black. Its tail is long
گربه مشکی است. دمش دراز است.
.The building has five apartments. Its yard has ten trees
ساختمان پنج آپارتمان دارد. حیاطش ده درخت دارد.
معنی our , their
معنی our
our صقت ملکی است و برای نسبت دادن مالکیت به اول شخص جمع استفاده میشود.
مثال:
.Look at this. It is our car
به این نگاه کنید. خودروی ماست.
معنی their
their هم صفت ملکی است و برای نسبت دادن مالکیت به سوم شخص جمع استفاده میشود.
مثال:
.They are their books
کتابهای آنهاست.
نکته: همه صفات ملکی قبل از اسم به کار میروند.
معنی me , you
معنی me
me ضمیر مفعولی می باشد و برای اول شخص مفرد به کار میرود. me به معنای “من را، برای من، به من” است.
مثال:
.He invited me to his birthday party
او من را به جشن تولدش دعوت کرد.
.Please send me the book
لطفا کتاب را برای من بفرست.
.Please give me the knife
لطفا چاقو را به من بده.
معنی you
یکی دیگر از ضمایر مفعولی you است. you برای دوم شخص مفرد یا جمع به کار میرود. you اگر ضمیر مفعولی باشد به معنی “تو را، شما را، برای تو، برای شما، به تو، به شما” است.
مثال:
.I invite you to my birthday party
من تو را/شما را به جشن تولدم دعوت میکنم.
.I sent you the book
کتاب را برای تو/برای شما فرستادم.
.I gave you the knife
چاقو را به تو/ به شما دادم.
سوال: از کجا تشخیص بدهیم you مفرد است یا جمع؟
جواب: با توجه به جملات قبل و بعد و تعداد مخاطبینی که جمله، خطاب به آنهاست.
معنی him/her
him و her هر دو ضمیر مفعولی هستند. برای سوم شخص مفرد به کار میروند. him برای سوم شخص مذکر و her برای سوم شخص مونث استفاده میشود. him و her به معنی ” او را، به او، برای او” می باشد.
مثال:
.I invited her/him to my birthday party
من او را به جشن تولدم دعوت کردم.
.I sent her/him the book
کتاب را برای او فرستادم.
.I gave her/him the book
کتاب را به او دادم.
معنی us , them
معنی us
us ضمیر مفعولی است. برای اول شخص جمع به کار میرود. us به معنی ” ما را، به ما، برای ما” است.
مثال:
.He invited us to his birthday party
او ما را به جشن تولدش دعوت کرد.
.He sent us the book
او کتاب را برای ما فرستاد.
.He gave us the book
او کتاب را به ما داد.
معنی them
them هم ضمیر مفعولی است. برای سوم شخص جمع به کار میرود. them یعنی “آنها را، به آنها، برای آنها”.
مثال:
.I invited them to my birthday party
آنها را به جشن تولدم دعوت کردم.
.I sent them the book
کتاب را برای آنها فرستادم.
.I gave them the knife
چاقو را به آنها دادم.
معنی what , who
معنی what
گاهی اوقات what می تواند به عنوان ضمیر به کار رود. در این حالت what به معنی “چیزهایی که، چیزی که” می باشد.
مثال:
.What you need is important to us
چیزهایی که احتیاج داری برای ما اهمیت دارد.
معنی who
گاهی اوقات who میتواند به عنوان ضمیر به کار رود. در این حالت who به معنی ” کسی که، کسانی که” می باشد.
مثال:
.Who has done this is very intelligent
کسی که اینکار را کرده بسیار باهوش است.
معنی which , other
معنی which
which هم مانند what و who می تواند گاها نقش ضمیر را ایفا کند. در این صورت، به معنی “کدامیک” است.
مثال:
?Which do you prefer? ice cream or sandwich
کدامیک را ترجیح میدهی؟ بستنی یا ساندویچ؟
معنی other
other بعضی مواقع میتواند نقش ضمیر را ایفا کند. در این حالت، میتواند جمع بسته شود یعنی others. در حالت مفرد other یعنی “دیگری، یکی دیگر” و در حالت جمع others یعنی “دیگران، بقیه”
مثال:
.I want to send two letters. I will send one of them today, and send the other tomorrow
می خواهم دو نامه ارسال کنم. یکی از آنها را امروز می فرستم و دیگری را فردا ارسال میکنم.
.Ali was the only student who could get A in the exam, others got B or less
علی تنها دانش آموزی بود که توانست نمره A در امتحان بگیرد، بقیه (دیگران) نمره B یا کمتر گرفتند.
معنی any
any از آن دسته کلمات پرکاربرد زبان انگلیسی است که بعضی اوقات میتواند در نقش ضمیر ظاهر شود. در این مواقع، any به معنی ” چیزی، هیچی” است.
مثال:
?Do you have some money to lend me
.Sorry I don’t have any
مقداری پول داری به من قرض بدی؟
متاسفانه هیچی ندارم.
نکته مهم: لیست ضمایر بالا شامل همه ضمایر انگلیسی نمی باشد و صرفا ضمایر ذکر شده در لیست صدتایی آکسفورد است. برای آگاهی از لیست کامل ضمایر انگلیسی اینجا را مطالعه کنید.
حروف اضافه در زبان انگلیسی
حروف اضافه ی رایجی که در لیست صدتایی آکسفورد آمده است به شرح زیر می باشد:
to , of , in , for , on , with, at, by, but, from, up, about, like, into, than, over, after
در ادامه تک تک حروف اضافه ذکر شده را بررسی می کنیم.
معنی to , of
معنی to
1.to به معنی “به”
مثال:
.She wants to immigrate to Canada
او میخواهد به کانادا مهاجرت کند.
.Please give the keys to me
لطفا کلیدها را بده به من.
.He stands with his back to the door
او پشت به در ایستاده است.
.It is five to three
ساعت پنج دقیقه به سه است.
.I prefer football to basketball
فوتبال را به بسکتبال ترجیح میدهم.
1.to به معنی “تا”
مثال:
.It is only two weeks to our marriage anniversary
فقط دو هفته تا سالگرد ازدواجمان باقی مانده است.
2.to به معنی “برای”
مثال:
!One hundred million Toman is nothing to Ali
یکصد میلیون تومان برای علی چیزی نیست! ( هیچی نیست!)
3. to برای بیان “تعداد اجزا تشکیل دهنده”
مثال:
.There are ten episodes to the series
سریال ده قسمت دارد.
4. to برای بیان “تعلق یا مالکیت چیزی به چیزی دیگر”.
مثال:
.Please give me the keys to the apartment
لطفا کلیدهای آپارتمان را بده به من.
معنی of
1.of برای “نسبت دادن مالکیت به اشیا و حیوانات”.
مثال:
The door of the house
در خانه
The color of the car
رنگ خودرو
2.به کار بردن of بعد از کلماتی که مقدار یا تعداد چیزی را نشان میدهند.
مثال:
two kilos of rice
دو کیلو برنج
both of us
هر دوی ما
3.استفاده از of “قبل از اعداد، سن و تاریخ ها”
مثال:
a girl of seven
دختری هفت ساله
a decrease of 50%
کاهشی 50 درصدی
the 2nd of April 2020
روز دوم آپریل 2020
4. به کار بردن of “برای بیان محتویات درون چیزی”
مثال:
Two glasses of water
دو لیوان آب
5. of برای بیان “جنس مواد سازنده چیزی”
مثال:
.dresses of lace and silk
لباس های توری و ابریشمی
6.همراهی of با گروه مشخصی از فعل ها و صفت ها
مثال:
.He is afraid of swimming
او از شنا میترسد.
.Do not make fun of people
مردم را مسخره نکن.
7. استفاده از of برای “بیان علت یا دلیل چیزی”
مثال:
.He died of blood cancer
او از سرطان خون مرد.
معنی in , for
معنی in
1.in به معنی “در، داخل”
مثال:
.There is orange juice in the fridge
آب پرتغال در یخچال است.
.A big amusement park in the city has been destroyed by fire
شهر بازی بزرگی در شهر در اثر آتش سوزی تخریب شده است.
2. in مرتبط با رشته های علمی و تحصیلی
مثال:
A bachelor’s degree in biology
لیسانس زیست شناسی
Advances in space sciences
پیشرفت ها در علوم فضایی
3. in به معنای “به تن داشتن، پوشیدن”
.You are very handsome when you are in the black suit
خیلی خوشتیپ هستی هنگامی که کت و شلوار مشکی ات را به تن داری. ( کت و شلوار مشکی ات را میپوشی)
4.in به معنای “به” یا “با” برای توصیف طرز نوشتن یا صحبت کردن.
.Please complete the form in blue ink
لطفا فرم را با جوهر آبی پر کنید.
.I am speaking to her in English
به زبان انگلیسی با او صحبت میکنم.
5. in به معنای “به شکلِ، به صورتِ”
مثال:
.We sat down in a circle
به شکل دایره نشستیم.
6. in به معنای “با” برای بیان احساسات
مثال:
.We watched in horror as the man was shot dead
ما با وحشت نظاره گر بودیم مرد با شلیک گلوله کشته شد.
معنی for
1.for به معنی “برای”
.I bought an expensive gift for his birthday
کادوی گرانی برای تولدش خریدم.
2.for به معنی “به خاطرِ، به دلیلِ”
.I wan penalized for cheating in the exam
من به دلیل تقلب کردن در امتحان جریمه شدم.
.Mashhad is famous for its tourist attractions
مشهد به خاطر جاذبه های توریستی اش مشهور است.
3.for برای بیان مسافت یا مدت زمان
.I’ve been living with my brother for five years
پنج سال است که با برادرم زندگی میکنم.
.You have to drive for 200 kilometers to reach your destination
تو باید دویست کیلومتر رانندگی کنی تا به مقصدت برسی.
4.for به معنی ” به مناسبت”
.They are going to have a big party for the their son’s birthday
آنها به مناسبت تولد پسرشان مهمانی بزرگی پیش رو دارند.
5.for به معنی “به نفع”
مثال:
?Whom did you vote for
به نفع کی رای دادی؟ ( به کی رای دادی؟)
.I argue for economic reforms
من به نفع اصلاحات اقتصادی مباحثه میکنم.
6. for به معنی ” نسبت به”
مثال:
.He is quite tall for his age
او نسبت به سنش خیلی قدبلند است.
7. for به معنی “بستگی داشتن”
مثال:
.Whether to go or not, it is for you to decide
اینکه بروی یا نه، به خودت بستگی دارد که تصمیم بگیری.
معنی on , with
معنی on
1.on به معنی “روی، بر روی”
مثال:
.There are three books on the table
سه کتاب بر روی میز است.
2.on به معنی “در”
مثال:
.Look at the picture on page 22
در صفحه 22 به عکس نگاه کن.
.The restaurant is on Ahmad Abad St
رستوران در خیابان احمدآباد است.
3.on به معنی “درباره”
مثال:
.I am reading a book on pregnancy
دارم یک کتاب درباره بارداری میخوانم.
4. استفاده از on برای بیان چیزی که پول یا زمان، صرف آن شده است.
مثال:
.He spends a lot of money on computer games
او پول زیادی را صرف بازی های رایانه ای میکند.
.Do not waste your time on social networks
وقتت را پای شبکه های اجتماعی هدر نده.
5.استفاده از on قبل از روزهای هفته و تاریخ
مثال:
.We will go to the park on Sunday
یکشنبه به پارک خواهیم رفت.
.I was born on 21 April
من در روز 21 آپریل متولد شدم.
6.استفاده از on برای بیان چیزی که به عنوان غذا، دارو یا سوخت استفاده میشود.
مثال:
.The laptop runs on a powerful battery
لپ تاپ با یک باتری قدرتمند کار میکند.
.The doctor did not allow me to drink wine because I am on antibiotics
پزشک به من اجازه نداد شراب بنوشم چون در حال مصرف آنتی بیوتیک هستم.
معنی with
1.with به معنی “با”.
مثال:
.I have been living with my wife since 1987
از سال 1987 با همسرم زندگی میکنم.
.A house with three bedrooms
خانه ای با سه اتاق خواب.
.She hit me with a tennis racket
با راکت تنیس به من ضربه زد.
.They learn English with great enthusiasm
آنها انگلیسی را با اشتیاق زیادی فرا میگیرند.
2.with به معنی “از”.
مثال:
.A bucket filled with rice
سطلی پر از برنج
.The ground was covered with mud
زمین از گل و لای پوشیده شده بود.
.She was trembling with fear
از ترس به خود میلرزید.
.I am very angry with you
خیلی از دست تو عصبانی هستم.
.The doctors are pleased with his progress
پزشکان از پیشرفت وی (در سلامتی) راضی هستند.
معنی at , by
معنی at
1.at به معنی “در”
مثال:
.We met at the library
در کتابخانه یکدیگر را ملاقات کردیم.
.The football match starts at three
مسابقه فوتبال (در) ساعت سه شروع میشود.
.He is good at making friends
در دوست یابی ماهر است.
2. at به معنی “به طرفِ، به سمتِ”
مثال:
.She threw the spoon at her husband
او قاشق را به سمت شوهرش پرت کرد.
3. at به معنی “از”
مثال:
.Ali was surprised at the news
علی از اخبار شگفت زده شد.
4.at به معنی “با”
مثال:
.She denied driving at 150 kilometers per hour
او رانندگی با سرعت 150 کیلومتر بر ساعت را انکار کرد.
معنی by
1.by به معنی “توسطِ ، در اثرِ”
مثال:
.Numerous trees in the forest have been destroyed by fire
درختان متعددی در جنگل در اثر آتش سوزی از بین رفته اند.
.He was examined by physicians
او توسط پرشکان معاینه شد.
2. by به معنی “از”
مثال:
A film by Asghar Farhadi
فیلمی از اصغر فرهادی
3. by به معنی “با”
مثال:
.He paid by cheque
او با چک پرداخت کرد.
.We went there by train/bus/car
ما با ماشین/اتوبوس/قطار به آنجا رفتیم.
.He grabbed me by his strong hands
با دستان قدرتمندش من را گرفت.
4.by به معنی “در نزدیکیِ”
مثال:
.I’ll see you by the bus station
در نزدیکی ایستگاه اتوبوس تو را خواهیم دید.
5. by به معنی “تا”
مثال:
.You should send your documents by 14 April 2021
تا تاریخ 21 آپریل 2021 باید مدارکت را بفرستی.
6.by به معنی “بر اساسِ، بر طبقِ”
مثال:
.By law you must hold a driver’s license in order to drive a car
بر اساس قانون شما باید برای راندن خودرو، گواهینامه رانندگی داشته باشید.
7.استفاده از by برای نشان دادن “مقدار یا اندازه گیری”
مثال:
.University tuition fees have been increased by 20%
شهریه دانشگاه 20 درصد افزایش یافته است.
معنی but , from
معنی but
but وقتی در نقش حرف اضافه باشد به معنی “به جز، به استثنا” است.
مثال:
.Everyone but Mohammad knows that tonight we will go to the park
همه به جز محمد می دانند که امشب به پارک خواهیم رفت.
معنی from
1.from به معنی “از”
مثال:
.The theater is open from 8:00 to 13:00 everyday
تئاتر هر روز از ساعت 8 تا 13 باز است.
2.from به معنی “اهلِ، متولدِ”
مثال:
.He is from Mashhad
او اهل مشهد است.
3. from به معنی “ناشی از”
مثال:
.Deaths from stroke is constantly on the rise
مرگ های ناشی ار سکته مغزی به طور مداوم در حال افزایش است.
معنی up , about
معنی about
1.about به معنی “درباره”
مثال:
.A film about World War Two
فیلمی درباره جنگ جهانی دوم
.They were talking about politics
آنها درباره سیاست صحبت میکردند.
معنی up
هنگامی که Up به عنوان حرف اضافه استفاده شود به معنی “بالایِ، بالا” است.
مثال:
.I am up the ladder cleaning the window
من بالای نردبان هستم در حال تمیز کردن پنجره.
.As I was climbing up the narrow mountain road, I could see the beautiful valley below
همانطور که از جاده باریک کوهستانی بالا می رفتم، میتوانستم در زیر دره زیبا را ببینم.
معنی like , into
معنی like
گاهی like به عنوان حرف اضافه preposition ایفای نقش میکند. در این صورت به معنای “شبیه، مشابه، مثل ” است.
مثال:
.He wishes he were handsome like me
او آرزو میکند کاش مثل من خوشتیپ بود.
معنی into
1.into به معنی “به، داخل”
مثال:
.Get into your bed right now
همین الان برو به تختخوابت.
.He went into a shop to buy some food
داخل فروشگاهی رفت تا مقداری غذا بخرد.
2.استفاده از into در مواقعی که شخصی یا چیزی از حالتی به حالتی دیگر تبدیل میشود.
مثال:
.We plan to turn our kitchen into an office
ما برنامه داریم تا آشپزخانه مان را به دفتر کار تبدیل کنیم.
.His last published book has been translated into several languages
آخرین کتاب منتشر شده ی او به زبان های مختلفی ترجمه شده است.
3.into به معنی “درباره”
مثال:
an investigation into the cause of young girl’s death
تحقیقی درباره علت مرگ دختر جوان
4. into به معنی “تقسیم بر”.
مثال:
?What’s 5 into 20
پنج تقسیم بر بیست چند میشود؟
معنی than , after , over
معنی than
than به معنی “از” است. هنگامی که در نقش حرف اضافه باشد بعد از آن “اسم”، “عدد” یا “ضمیر مفعولی” می آید.
مثال:
.I am older than my friend
من مسن تر از دوستم هستم.
.A crowd of more than 50,000 people watched the football match
جمعیتی بیش از 50,000 نفر مسابقه فوتبال را تماشا کردند.
.He can run faster than me
او میتواند سریعتر از من بدود.
معنی after
1.after به معنی “بعد از”
مثال:
.We went shopping after dinner
بعد از شام به خرید رفتیم.
2.استفاده از after برای “اعلام ساعت”
مثال:
.It’s fifteen after four
ساعت چهار و پانزده دقیقه (چهار و ربع) است.
3.استفاده از after بعد از فعل run به معنی “تعقیب کردن”
مثال:
.I ran after them, but they escaped
من آنها را تعقیب کردم اما فرار کردند.
4.استفاده از after هنگامی که میخواهیم بیان کنیم اسم شخص یا چیزی برگرفته از شخص یا چیزی دیگر است.
.The baby was named Ali, after his famous grandfather
بچه به نام پدربزرگ معروفش، علی نامگذاری شد.
معنی over
1.over به معنی ” بالای، روی”
مثال:
.A bridge has been built over the river
پلی بر روی رودخانه ساخته شده است.
2.over به معنی ” بیش از”
مثال:
.His grandfather passed away over a hundred years ago
پدر بزرگش بیش از یکصد سال پیش فوت کرد.
نظرات